بهار سال 74 بود كه در بیابان فكه، در منطقه علمیات والفجر یك، همراه دیگر نیروها مشغول
تفحص شهدا بودیم. در كنار یكى از ارتفاعات، تعداد زیادى شهید پیدا كردیم. یكى از شهدا
حالت جالبى داشت. او كه قد بلند و رشیدى داشت، در حالى روى زمین افتاده بود كه دو دبّه
پلاستیكى بیست لیترى آب در دستان استخوانى اش قرار داشت. چه بسا خود تشنه به شهادت
رسیده بود. یكى از دبّه ها تركش خورده و سوراخ شده بود; ولى دبّه دیگر، سالم و پر از آب بود.
در آن را كه باز كردیم، در كمال حیرت دیدیم، با وجودى كه حدود دوازده سال از شهادت این
سقاى بسیجى مى گذرد و این دبّه، دوازده سال است كه این آب را در خود نگه داشته است،
ولى آب بسیار گوارا و خنك مانده است.بچه ها با ذكر صلوات، و «سلام بر حسین»،
به رسم تبرك، هریك جرعه اى از آن آب نوشیدند.